این روزای زمستونی
گل من
سه شنبه و چهارشنبه برف شديد و بي سابقه اي اومد و من نرفتم سر كار و حسابي باهم كيف كرديم و من ازت لذت بردم.
سه شنبه توي حياط خلوتمون رفتيم برف بازي و باهم آدم برفي درست كرديم.
به رسم سالهاي كودكي خودم به تقليد از مامان بهجت مهربون لرزونك درست كردم و گذاشتيم توي برف.
چهارشنبه باهم با خمير نمكي ظرف براي سفره هفت سين درست كرديم.
پنجشنبه رفتيم سينما; عمه انسي برامون بليط سينما براي فيلم آقاي گرو گرفت . توي سينما چند بار همه به خنده تو خنديدن. كلي خوش گذشت
يه بعد از ظهر كه با هم خواب بوديم يكي زنگ زد به موبايلمو از خواب پريديم. ميگم چقدر بعضيا كم عقلنا. ميگي:ببين سارا بعضيا عقل ندارن بعضيا عقل دارن، ناراحت نباش.
عسلم من چيكار كنم با اينمهمه خوش مزگي تو. به زودي عكساي اين روزا رو ميذارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی